لطفا اشك تمساح نريزيد!
واقعا فرصت طلبي و دو رويي و دو دوزه بازي و گُنده گويي و ادعا براي بازارگرمي و طلبكاري و عُقده گشايي و توجيه و تبرئه خود و سابقه خود چه بد بو و آزار دهنده است. آزارش وقتي مجبوري لب فروببندي و با اين جور قٍماش و جماعت دم خور و همدم و هم نوا نشوي بيشتر مي شود و كاسه صبر آدم را لبريز مي كند و بين بايد و نبايد گيرمي كند كه بايد چيزي بگويد يا نبايد چيزي بگويد!
خروج آخرين گروه
بزرگ مجاهدين از اشرف زيباترين جايي كه با دستان پُر اراده خود ساختند و
براي گشودن مسير نبرد و مبارزه از آن دل كندند بهانه اي براي اشك تمساح
ريختن و .... بعضيها شده است!
اگر كسي با چشم بصيرت به تاريخ مبارزه 48 ساله سازمان مجاهدين خلق ايران نگاه كند , به سادگي مي فهمد كه مجاهدين
هيچ وقت در بند جا و مكان نبوده اند و نه زندان و شكنجه و اعدام و نه دوري
از وطن ونه جزر و مدهاي روزگار و تحولات بين المللي مانع از مبارزه و
ادامه مبارزه آنها نبوده و نيست و نخواهد بود.
مجاهدين راه مبارزه و راه رهايي مردم و ميهنشان را از ميان سهمگين ترين توفانها هم به پيش برده و مي برند اين را همين
سالهاي اخبر مجاهدين و هوادارانشان نشان دادند و ثابت كردند در ميدان
مبارزه و نبرد صد برابر تا كجا به وظيفه و تعهداتشان در برابر خلق و
ميهنشان و آرمانشان وفادارند. بيش از 1000 روز است كه هواداران مجاهدين در
برابر كاخ سفيد و وزارت خارجه آمريكا متحصن هستند. مجاهدين براي مبارزه
به خاك اشرف و ژنو و هر كجا كه امكان مبارزه بر عليه رژيم باشد چسبيده و مي
چسبند و هر وقت هم ادامه مبارزه برايشان ناممكن باشد, راه ديگري ميجويند و
خاك و مكان ديگري پيدا مي كنند. پس لطفا اشك تمساح نريزيد!
شما که به
خاک نچسبيديد چه گُلي به سر خلق زديد؟ آمديد اروپا پاسيو و در به در
شديد.يا پشت انجمنهاي ساخته رفسنجاني – حجاريان و امپرياليستها به اصطلاح
مبارزه ديپلماتيک کرديد! و آب به آسياب اپوزيسيون دست ساخته سعيد امامي و
وزارت اطلاعات ريختيد!
اشرف را شما نساختيد اشرف را اشرفي ها و همه
كساني كه بي نام و نشان و اشرف نشان براي آرمان آزادي و برابري جنگيد و مي
جنگد ساختند و سازندگان اشرف هنوز در اشرف و ليبرتي هستند . آنها نه
ساختمانها و ... بلكه دژ بلند و آهنين نبرد انديشه و آرمان در برابر ارتجاع
و استعمار و فرصت طلبي و وادادگي ساختند .از خودتان قهرمان درست نکنيد .
قهرمانان هنوز در اشرفند..بس کنيد اشک تمساح ريختن ها را...
آنهايي که
به اروپا آمدند و اشتباه مجاهدين را تکرار نکردند گزارش مبارزاتي اين
ساليان را به مردم ايران بدهکارند. لطفا گزارش کنيد. کاري ندارد کار يک
ساعت است.اين گزارش تشکيل شده از چند محکوميت ظريف و چند اطلاعيه در سال و
شرح حالي , يكي رفت زير قباي مُلا يكي رفت زير قباي سرويسهاي كشور متبوعش
,يكي انجمنهاي پناهندگي زد بدون آنکه عامل پناهندگي را مورد حمله مستقيم
قرار دهد . يكي به جنگ اعتراض كرد بدون اينک بخواهد تنور جنگ را کور
کند. يكي رفت دنبال تبديل شدن از مخالف به معاند يكي رفت اصلاحات را
جايگزين براندازي کرد و پايه و تخت ولايت فقيه را محکمتر و عمرش را
درازتر نمود و كيسه چپاولگران را پُر تر كرد, يكي . پاسويسم خود را توجيه
كرد و ديگري صادقانه گفت
دم مجاهدين گرم كه دست از مبارزه و ايستادگي
نكشيده و نمي كشند و ملتي در انتظار فرزندان وفادارش به انتظار مانده
منتظر است و مي گويد دور نشويد , هنوز از شب مانده دو دانگي باش تا صبح
دولتش بدمد.
اگر ساربان اين كاروان همان كسي است كه اين ساليان كاروان
را از اين مسير پُر پيچ وپُر خطر و پُر توفان عبور داده باز هم عبور مي دهد
به سوي بر افكندن بنياد رژيم ولي فقيه ارتجاع,افق نزديك است
صدرالدین تام
كارگردانان سينمای ايران
اردشير ايرانی تهيه كننده و كارگردان
اردشیر ایرانی (زادهٔ ۵ دسامبر ۱۸۸۶، درگذشتهٔ ۱۴ اکتبر ۱۹۶۹) نویسنده، کارگردان، تدوینکننده، هنرپیشه و سینماگر هندی در دوران آغازین سینمای هند بود.او همچنین در سال 1312 کارگردانی و تهیه کنندگی اولین فیلم ناطق ایرانی به نام دختر لر که فیلم نامه آن توسط عبدالحسین سپنتا نوشته شده بود را بر عهده داشت.
شهرت وی در ساخت فیلمهایی به زبانهای هندی، فارسی، انگلیسی، آلمانی، اندونزیایی، اردو و تامیل بود. اردشیر ایرانی کارآفرین موفقی بود که صاحب چندین سینما، بنگاه گرامافون و بنگاه خودروهای سواری بود
موسيقي الكترونيك
يكي از اساسيترين نيازهايي كه سبب شد استفاده از سازهاي الكترونيكي باب شود، اين بود كه خالق اثر موسيقايي بايد منتظر ميماند تا يك اركستر، اثر او را به شكلي كامل اجرا كند تا بتواند دريافت كاملي از اثر خود به دست آورد، اما امروزه به بركت وجود سينتيسايزرهاي بسيار پيچيده و پيشرفته، كامپيوترها و سكوئنسرها1، آهنگساز ميتواند قبل از آنكه اثرش را به گوش مخاطب برساند، قطعه كامل را اجرا كند و بشنود.
اشتراک در:
پستها (Atom)
درباره من
- صدرالدین تام
- I was born and raised in Iran. After being imprisoned as a political prisoner, I fled Iran, and seek refuge in Sweden in 1984, and started my new life in exile as a movie director.