آرشیو وبلاگ
-
▼
2011
(35)
-
▼
ژوئیهٔ
(12)
- رضا بیک ایمانوردی، راننده ای که هنرپیشه شد و هنرپی...
- سینما مرده است یا سینمای ژان لوک گدار؟
- رابرت دنیرو هنرمندی برای تمام نقشها
- مروری بر زندگی و آثار راینر ورنر فاسبیندر، فیلمساز...
- سینما، سینماست!
- زندگینامه کن لوچ
- نگاهی فشرده به فیلم ِ «در سالی با سیزده ماه» ، اثر...
- نگاهی به زندگی و آثار راینر ورنر فاسبیندر
- فاکوندو کابرال خواننده فولکلور آمریکای لاتین کشته شد
- سِر چارلز اسپنسر چاپلین
- اینجا که منم ، آنجا که تویی
- ادیت پیاف زنی از تبار زنان عصیانگر!
-
▼
ژوئیهٔ
(12)
دنبال کننده ها
با پشتیبانی Blogger.
اینجا که منم ، آنجا که تویی
جمشید پیمان
( به؛ نظاره گران عرصه ی جست و جو . به؛ جا مانده ها و رَفته گان )
اینجا
زمین هماره سرد است
و همیشه می لرزد آسمان
و خورشید؟
باکره ای ست بیگانه با واژه ی شکفتن .
و سپهرِ شباهنگام
به ستاره میهمانم نمی کند .
اینجا
زمین هماره سرد است
و همیشه می لرزد آسمان
و خورشید؟
باکره ای ست بیگانه با واژه ی شکفتن .
و سپهرِ شباهنگام
به ستاره میهمانم نمی کند .
اینجا که منم
سرشار است از انبوهِ تنهایان
و شعله ی سلامی
نمی تَـرَکانَـد انجمادِ دلی را .
سرشار است از انبوهِ تنهایان
و شعله ی سلامی
نمی تَـرَکانَـد انجمادِ دلی را .
اینجا که منم
وفورِ آزادی ست
قدیمی ترین خواهشِ دلم امّا
بی پاسخ است
هنوز و همچنان .
وفورِ آزادی ست
قدیمی ترین خواهشِ دلم امّا
بی پاسخ است
هنوز و همچنان .
تو ایستاده ای آنجا
بالا بلند و افراشته
و دستانت
ـ گنجینه های خواهشِ ناب ـ
با زخمی ــ که دلش می گویند ــ
مرا فرا می خوانی
و من
هنوز و همچنان
اینجا نشسته ام،
در انتظار پاسخِ قدیمی ترین خواهش دلم .
بالا بلند و افراشته
و دستانت
ـ گنجینه های خواهشِ ناب ـ
با زخمی ــ که دلش می گویند ــ
مرا فرا می خوانی
و من
هنوز و همچنان
اینجا نشسته ام،
در انتظار پاسخِ قدیمی ترین خواهش دلم .
ای شتابنده ی شب شکاف !
در گام هایت ،
کدامین شعله جاری ست
و کدامین کهکشان
انتظارت را می کشد؟
من امّا
آن آذرخش پنهان در دلِ ابرم
به قرن ها و هزاره ها
بی هیچ جنبشی ،
در برهوتی که افق می انگارمَش
پژمرده در پهنه یِ بیگانه یِ بارِش .
در گام هایت ،
کدامین شعله جاری ست
و کدامین کهکشان
انتظارت را می کشد؟
من امّا
آن آذرخش پنهان در دلِ ابرم
به قرن ها و هزاره ها
بی هیچ جنبشی ،
در برهوتی که افق می انگارمَش
پژمرده در پهنه یِ بیگانه یِ بارِش .
لَختی ببار بَرمن
و فرایم بخوان به سوختن.
شهابی اگر نیستم
کاش آذرخشی می بودم،
برآمده از دلِ ابر .
و فرایم بخوان به سوختن.
شهابی اگر نیستم
کاش آذرخشی می بودم،
برآمده از دلِ ابر .
درباره من
- صدرالدین تام
- I was born and raised in Iran. After being imprisoned as a political prisoner, I fled Iran, and seek refuge in Sweden in 1984, and started my new life in exile as a movie director.
آرشیو
- 2012 (3)
-
2011
(35)
- دسامبر(3)
- نوامبر(5)
- اکتبر(4)
- سپتامبر(5)
- اوت(6)
-
ژوئیهٔ(12)
- رضا بیک ایمانوردی، راننده ای که هنرپیشه شد و هنرپی...
- سینما مرده است یا سینمای ژان لوک گدار؟
- رابرت دنیرو هنرمندی برای تمام نقشها
- مروری بر زندگی و آثار راینر ورنر فاسبیندر، فیلمساز...
- سینما، سینماست!
- زندگینامه کن لوچ
- نگاهی فشرده به فیلم ِ «در سالی با سیزده ماه» ، اثر...
- نگاهی به زندگی و آثار راینر ورنر فاسبیندر
- فاکوندو کابرال خواننده فولکلور آمریکای لاتین کشته شد
- سِر چارلز اسپنسر چاپلین
- اینجا که منم ، آنجا که تویی
- ادیت پیاف زنی از تبار زنان عصیانگر!